لویی ویتون، یکی از شناخته شده ترین برندهای تجاری در صنعت مد، لایف استایل، فرهنگ، هنر و معماری ست و تعجب آور نیست که برای فروشگاه اصلی خود در آسیای جنوب شرقی، از مفهومی نوآورانه و ساختمانی خلاقانه استفاده نموده است. این ساختمان در مجموعه چند منظوره ی " پاویون های کریستال " در ساحل شن های خلیج در سنگاپور قرار دارد که موشه سفدی طراحی و اجرا شده است. این طراحی منحصر بفرد و رادیکال، یکی از اولین نمونه ها در نوع خود است؛ همچون یک "مزون جزیره ای" .
برای رسیدن به چنین طراحی خلاقانه ای، پیتر مارینو، طراح داخلی مشهور، ارتباطی نزدیک با این برند را آغاز می کند تا به چشم اندازی از آن دست یابد. کانسپت اولیه این ساختمان بر آن بوده است که فروشگاه همچون یک گالری برای لویی ویتون عمل نماید و تجسمی از احساس زیبایی بالای مد و زیبایی شناسی دریایی باشد که این برند به آن شناخته می شود.
سایت انتخاب شده ی این پروژه، چالش های طراحی بسیاری را ایجاد نموده که اصلی ترین آن ها، کنترل نور آفتاب بیش از حد خورشید گرمسیری بوده است. پاوین کریستال، یک ساختمان شیشه ای نامتقارن با قابی فولادی ست که نماهای زاویه دار و نامنظمی دارد. در ترکیب این ساختمان با سایت، در یک درجه بالاتر از خط استوا، اسن ساختار از تمامی جهات، نور خورشید را دریافت می کند. برای حل این مشکل از استودیو طراحی مهندسی FTL کمک گرفته شده اشت.
نتیجه ی این همکاری، استفاده از مفهوم سایه خورشیدی با خطوط باند مانند پیوسته و سفیدی بوده است که سایه مورد نظر را ایجاد می نمایند، از لوازم در برابر اشعه یو وی محافظت می کنند و پس زمینه ای زیبا در طراحی فضاهای داخلی ساخته اند. این سیستم سایه انداز، تمامی دیوارها و سقف های داخلی را پوشش داده است و فضای یک قایق و دکل های یک قایق بادبانی را به ذهن متبادر می نماید. اگرچه این طراحی، کاملا دریایی نسیت؛ اما فضایی چون خلیج و لویی ویتون را با هم به اجرا درآورده است.
با تکمیل بخشی از منطقه مسکونی از پروژه شهر زندگی در میلان، مجتمع مسکونی زاها حدید برای ساکنانش افتتاح خواهد گشت. متشکل از هفت ساختار صاف و روان، این آپارتمان های پنج تا چهارده طبقه، واریانس بصری متعادلی را ارائه می دهند.
|
از رویدادهای معماری در سال 92 اتفاقات مهم زیادی در خاطرم نیست. شاید به این دلیل که رویدادهای معماری - اگر از مسابقات و جوایز ریز و درشت صرفنظر کنیم- چندان ظهور و بروزی ناگهانی ندارند؛ این است که ترجیح میدهم بهجای فهرستکردن مجموعهای از رویدادهای ریز و درشت، در مورد جریانهایی کلیتر بنویسم.
سالها معماران متهم بودند که طرحها و ایدهها و بلندپروازیهایشان را در محافل خصوصی و حرفهای طرح میکنند و بسط میدهند و در مواجهه با جامعه کارفرمایی و کاربران معماری، یعنی اجتماع، زبان الکنی در برقراری ارتباط دارند. در نتیجه در مواجهشدن معمار و سفارشدهنده، اصطکاکها حد و مرزی نداشت و در بسیاری موارد تلاشی صورت نمیگرفت تا گفتوگویی به قصد ایجاد نوعی فرهنگ تفاهمآمیز شکل بگیرد. این مشکل هنوز هم پابرجاست.
در سالهای اخیر به نظر میرسید تلاشهایی در راستای ارتقای فرهنگ و دانش عمومی نسبت به معماری در سطح جامعه صورت میگیرد. اما در این میان روندی معیوب و کاسبکارانه بر فضاهای بالقوه گفتوگوی فرهنگی حوزه معماری غلبه کرد؛ سمینارها و سخنرانیهایی با رویکرد شدیدا بیزینسمحور و در جهت ترویج ذهنیت ستار"محوری و به قول فرنگیها "استار سیستم" در معماری.
این روند، برای دانشجویان و نوآموزان تازهکار، در غیاب فهم دقیق زمینهها، در غیاب آموزشهای بالینی مستمر و مکفی و در غیاب گفتمانهای جدی و استخواندار در حوزه معماری، رمانتیسمی کاذب را شکل میدهد؛ اینجا مبالغ زیادی خرج میشود تا رویاهای تازهای خریدوفروش شود، گویی سوغاتهای تازهای از هالیوود از راه رسیده است.
این روندها، بیش از اینکه موجب تعمق و فهم دقیقتر گفتمانهای معماری باشد، بیشتر به شکاف در گفتوگو میان معماری و اجتماع دامن زده است.
دو- هویتاندیشی و آوانگاردها
به گمان من جریان رسانهای درخورتوجهی که در سال 92 وجود داشت، مجموعه گفتوگوهایی بود که حول محور مسجد مجاور تئاترشهر، اثر مهندس رضا دانشمیر- و عمدتا در فضای مجازی- اتفاق افتاد. قاعده بر این است که در کشورهای توسعهیافته، آوانگاردها مرزهای تجربههای زیباییشناختی و مرزهای نظریه را اندکی جلوتر میبرند. حتی اگر تمایلات هویتاندیشانه، آنقدر قوی باشد که نمایندگانی جدی در بین نظریهپردازان و مدیران داشته باشد، با تیغ تیز اتهام بیهویتی نباید آوانگاردها را از دور خارج کرد.
به گمان من، مساله هویتی ما بیش از آنکه مساله در تقابل با آوانگاردیسم باشد، مساله عملکردهای غیرعقلایی است. داشتن شهر باهویت و معماری باهویت، حداقل دودسته پیشنیاز ضروری دارد. ضرورتهای دسته اول، مسایلی حولوحوش حرفه معماری است؛ در غیاب مهندسی درست، در غیاب فرآیندهای فنی و مدیریتی اصلاحشده و در غیاب آموزشهای مکفی به معماران، گفتوگو درباره هویت چیزی جز بیان آرزوهای بزرگ دستنیافتنی نخواهد بود.
ضرورتهای دسته دوم، به مسایلی فرهنگی برمیگردد؛ نبود گفتوگوی فرهنگی میان معماری و اجتماع، نقصانی انکارنشدنی است. "طلب" معماری خوب از سوی کاربر، شرط ضروری تحقق معماری خوب است و برای ایجاد این طلب، چارهای جز دعوت اجتماع به تعمق و دوری از سطحینگری نسبت به معماری نخواهیم داشت. در این بین اتفاقا آثار چالشبرانگیزی مانند مسجد مجاور تئاترشهر، قدرتمندتر از هر پیام رسانهای، دعوت به این نوع تعمقهاست؛ در شرایطی که اکثر ساختوسازهای شهری ما در تب تند بیکفایتی و نادانی و البته سوداگری میسوزد. به همین مناسبت گمان میکنم جامعه ما در کنار ایجاد پیشنیازهای معماری خوب و پس از آن، معماری باهویت، باید به آوانگاردها فرصت و امکان بروز و ظهور بدهد.
آنها میتوانند خوانشهای متفاوت از سنت و هویت را به ارمغان بیاورند، چشماندازهای تازه بیافرینند و گنجینه غنی گذشته ما را، دارای خریدارانی در بازار روز کنند. تجربههایی مانند طراحی و ساخت سفارتخانهها در حدود یک دهه پیش، تجربه مسابقاتی مانند طراحی ساختمان فرهنگستانهای جمهوری اسلامی و طراحی کتابخانه ملی، واجد چنین ارزشهایی بود که مرزهای تجربه زیباییشناختی ما را از تصوری منفعلانه نسبت به سنت و هویت، تا طلب یک نگاه خلاق و فعال به این مقوله گسترش میداد؛ چنانکه مسابقه طراحی پاویون ایران در اکسپوی 2015 میلان میتوانست با حسن تدبیر، یکی دیگر از این فرصتها باشد و نشد.
متاسفانه همچنان این تصور غالب است که پیام معمارانه ما برای جهانیان، باید اثری دربرگیرنده شکلها و فرمهای آثار گذشتگان باشد و تمایلات نوستالژیک ما را راضی نگاه دارد، بیهیچ ذهنیتی از مفاهیمی از قبیل سنت و هویت فعال و خلاق؛ که این مفاهیم، نسبتی با تصورات نوستالژیک ندارند.
سه - معماری و فضای مجازی
سال 92 سال شکوفایی بیشتر گفتوگوهای معمارانه در فضای مجازی بود. اگر اشتباه نکنم، سالهای 80 و 81، اولین وبلاگهای جدی با موضوع معماری ایجاد شدند و با شدت و ضعفی که طبیعت این نوع فعالیتهاست، نوشتند و بازخورد گرفتند.
در سال 92 در شبکههای اجتماعی مجازی گفتوگوهای جدیتری شکل گرفت؛ چنانکه در شبکههای رادیویی مانند رادیو فرهنگ. سایتهای خبری جدیتری فعال و فعالتر شدند و نسبت به مسایل شهر و معماری واکنش نشان دادند. اینها رویدادهای مبارکی است.
مثل 93؛ که آرزو میکنم بر همه ما مبارک باشد.
ساخت و ساز ایستگاه افراگولا در ناپل ایتالیا، با طراحی زاها حدید دوباره از سر گرفته می شود. این پروژه که اولین بار در سال 2003 آغاز گردید، در سال 2012 پس از نگرانی هایی بر سر بودجه، ساخت آن به حالت تعلیق درآمده بود. در جلسه ی اخیر آر اف آی، شرکتی که شبکه راه آهن ایتالیا را از آن ِ خود دارد، تصمیم گرفته شده است که ساخت این ایستگاه، مجددا ادامه پیدا کند.
مجموعه ی این ایستگاه جدید، در سه کیلومتری شمال مرکز شهر قرار گرفته است و پیش بینی شده که به عنوان یک نقطه عطف شهری معاصر و یک پیش درآمد و تسریع کننده ی توسعه آینده ی این منطقه، عمل نماید. زبان معماری این طرح، نشان دهنده ی یک مفهوم مناسب از جنبش با استفاده از حرکتی پویا از شیشه و بتون می باشد.
این پروژه، دروازه ی جدیدی برای ورود به ناپل خواهد ساخت؛ یک منطقه ی تبادل حمل و نقلی که شهر را به راه آهن سریع السیر تی ای وی متصل خواهد می نماید. کانسپت اولیه این طراحی، ایجاد یک پل گسترده بوده است تا تمامی خطوط راه آهن را به هم متصل سازد و با فرمی همچون پل های عابر پیاده، هر دو سمت ایستگاه را به هم متصل کند.
آتلیه ژان نوول، ساخت هتل رنسانس فیرا در بارسلونا را به اتمام رسانده است؛ مجموعه ای شامل دو برج 27 طبقه، که ارتفاعش به 110 متر می رسد. در همکاری با شرکت اسپانیایی ریباس و ریباس، این طرح با نمای مشخص خود، شناخته خواهد گشت که از پنجره هایی به شکل یرگ شکل گرفته است.
این زمینه ی طبیعی در طراحی های داخلی هتل نیز جان می گیرد و بخش هایی از هتل به پوشش گیاهی طبیعی و درختان خرما اختصاص یافته است. این باغ های عمودی که از طریق آتریوم مرکزی ساختمان به هم متصل می گردند، نور طبیعی و تهویه هتل را نیز میسر می کنند. در بالای این برج ها، یک فضای تفریحی رو باز به همراه یک استخر، رستوران و بار لوکس، چشم اندازی 360 درجه از شهر را ارائه می دهد.
در نمای خارجی، کنتراست سایه و سفید، یک نمای تازه را به بلوک های اطراف ارائه می دهد. این کنتراست در فضاهای داخلی 357 اتاق این هتل، نیز ادامه می یابد و دیوارهای سفید اتاق های لوکس میهمانان را در کنار فضاهای عمومی تر با پالتی از رنگ سیاه قرار می دهد. این پروژه ی گسترده شامل 11 اتاق کنفرانس .دولار در یک طبقه، پارکینگی با گنجایش 140 خودرو و یک سالن تناسب اندام با استخری سرپوشیده نیز می گردد.
طرح پیش رو بر دامنه ی کوه در جایگاه یک عنصر مجرد نشسته، و با باغی بزرگ در زمین های اطراف ادغام شده است. پیکره ی اصلی ساختمان شامل دو عنصر مطرح شده بر روی شیب شمال و جنوب می باشد. یک فضای باز و مرتفع بین عناصر تولید شده در قامت ماحصل حرکت افقی ساختمان ورودی و گشودگی مرکزی را شکل داده است. ساختمان هم راستای خیابان شامل یک زیرزمین، طبقه ی همکف و اول می باشد. تراس جلویی ساختمان مستقیماً به باغ و استخر دسترسی دارد.
در نمای جنوبی ساختمان فضایی برای مهمان و بازی بچه ها، و در جهت شمال اتاق خواب اصلی با تراسی در جلوی آن قرار گرفته است. ساختمان از ساختاری بتنی ساخته شده، سازه ی طبقات بر پایه ی ستون قرار گرفته و با یک چارچوب فلزی تقویت شده است. نماهای ساختار اصلی ساختمان با طبقه به سقف و شیشه سرهم بندی شده است. دیوارهای شیشه ای تا حدودی با سنگ آهک پرتغالی پوشیده شدند. بام در قامت غشا سقف طراحی شده، و قسمت بیرون زده ی آن در جهت شمال ورودی را می پوشاند.
در فضای داخلی نور، رنگ و کیفیت مواد غالب بر فضا است. شومینه با بلوک های بتنی بر اتاق نشیمن تأکید دارد. پلکان گشوده به مثابه یک طرح دو سطحی متصل شده به تمام بخش های خانه عمل می کند. در طبقه ی اول یک چشمه ی آبگرم 40 متر مربعی با جکوزی و اتاق تعویض لباس جای گرفته، اینها دو عملکرد را با یکدیگر ترکیب کرده، و یک چشم انداز خارق العاده را ارائه می دهند. باغ و استخر به یک جلوخان و مستقیماً به خانه متصل شده است.
چهار طرح پیشنهادی برگزیده در طراحی دو برج بزرگ تجاری در قلب سیدنی توسط شهرداری پاراماتا انتخاب و معرفی گشته اند. از میان 73 طرح ارسالی از سراسر جهان، پروژه های پیشنهادی شرکت فرانسیس جونز مورهن تروپ از سیدنی، جانسون پیلتون واکر، بیتس اسمارت و دفتر ایتالیایی معماران ماریو کوچینلا برگزیده شده اند.
این دو برج، عناصر محوری سایت سه هکتاری میدان پاراماتا خواهند بود و این طرح، بخشی از مراحل پنجم و ششم از یک طرح جامع می باشد که پیش از این به معماران گریمشاو سپرده شده است.
شهردار سیدنی، جان چدید، این پروژه را " طرحی پیشتازانه و راه حلی نوآورانه " توصیف می نماید و می گوید: " بدون شک، این محدوده ی خلاقانه از طراحی، که توسط شرکت های معماری برجسته ای از سراسر جهان انجام شده، به کمک ما می آید تا به نیازهای تجاری، فرهنگی، تفریحی و توریستی پاراماتا رسیدگی کنیم و پاراماتا را از راهی منحصر بفرد، برجسته نماییم."
طرح پیشنهادی فرانسیس جونز مورهن تروپ، " دو برج هندسی زیبا و متصل که پتانسیل تبدیل به نماد میدان پاراماتا را دارا می باشند"، توصیف گشته است.
هیئت داوران درباره ی طرح جانسون پیلتون واکر گفته اند که این طرح می تواند ارتباطی میان میدان پاراماتا، خیابان دارسی و ایستگاه اصلی پاراماتا ایجاد نماید و فضای باز عمومی را در دو سطح گسترش دهد.
این هیئت همچنین، پروژه ی بیتز اسمارت را " یک پودیوم فعال متفاوت در ساماندهی این میدان و بالا بردن کاربری تجاری منطقه " دانسته و تاکید نموده است " این دو برج یکدست، با درون مایه ای عمیق در پشت خود بهتر از یک ژست آیکونیک خواهند بود. "
طرح معماران ماریو کوچینلا ( عکس اول خبر ) از نظر داوران اینگونه توصیف شده است: " این طرح با تمرکز بر حفاظت محیط زیست از دو برج مخروطی تشکیل یافته و سطح آن را یک سیستم فتوولتائیک با قابلیت تهویه طبیعی، پوشش داده است. جهت تاکید بیشتر بر معماری پایدار طرح، بر روی سقف آن، توربین های بادی در نظر گرفته شده است. "
در حومه ی کازیک، مجارستان " خانه ی سرد" از معماران برس الحاقیه ای هم زیستگون با محیط خود می باشد، که در یک معدن سنگ متروکه قرار گرفته است. زیستگاه بیان گر خلوص در فرم و مصالح است. این خانه ی خطی با ترکیبی از خطوط خودش را در مقیاس های متفاوت ارائه می کند.
یک تداوم تیره از حرکتی عمودوار از تخته های چوب کاج پیرامون یک طبقه که اثری انتزاعی از سبک زندگی یک خانواده را بازگو می کند، پیچیده است، به توصیف خود معمار. خانه با 110 متر مساحت شامل یک تضاد طبیعی با روکش فلزی شبهه سازه ای منقطع از قسمت های شفاف و خالی می باشد.
استحکام محکم فرم های خارجی و بافت متعادل توسط خطوط ارگانیک سیال از سنگ تراشیده شده است. هر اتاق با چشم اندازهایی به سمت سنگ های فضای خارج و بر روی مناطق چوبی سنگین در جلوی خانه تکامل یافته، که به ارتباطی مستقیم با طبیعت منجر می شود. یک کریدور گشوده صُلبیت فضای داخلی را می شکند، و توده ی کل ساختمان را مجوف می کند. کل خانه از مبلمان تا تجهیزات دیگر توسط صاحب خانه و همسرش در طول یک دوره ی سه ساله از سایت تأمین شده است.